نفرین به تو نازنینم که بی وفاترینی

نفرین به من که شدی شب روزم

نفرین به تو سنگ دل که دلت هوامو نداره

نفرین به من که شدی‌شب روزم 

نفرین به تو که دیگه دوستم نداری

نفرین به من که در راه تو چشمامو دادم 

نفرین به تو که دلتو دادی دیگری

نفرین به من که در راه تو زندگیمو باختم 

نفرین به تو که گفتی واسه تو با دنیا میجنگم

نفرین به تو که گفتی یک لحظه طاقت دوریتو ندارم

نفرین به تو که دلمو بازی دادی

نفرین به  تو که در تنهاترین تنهایی هام تنهام گذاشتی

نفرین به تو مگه نگفتی خداتم پس چی شد عهدت؟

نفرین به من که حتی چشماتو ندیدم ولی عاشق چشمات شدم

نفرین به من که در خیالات روزی هزاربار در اغوش میگیرمت

نفرین به تو که قلبمو باور نکردی نفرین به تو که دلمو شکستی

نفرین به تو که هر روز در راه تو اشک میریزم نفرین به تو که شدی تمام لحظه هام

دوست دارم با این که بی‌وفاترینی دوست دارم با این که دوستم نداری

دوستت دارم با این که سنگی دوستت دارم با این که دلت هوامو نداره

دوستت دارم با این که  تو خیالات تو اغوش میگیرم ولی تو دیگری را

دوستت دارم با این که هر روز هزاربار میمیرم دوستت دارم کاش وسعت ویرانیم را‌حس میکردی

دوستت دارم با این که دستاتو نگرفتم دوستت دارم با این که نبوسیدمت

تمام قلبمو تسخیرکردی دیگه خودمو فراموش کردم تمام زندگیمو در راهت‌دادم بی وفا

دوستت دارم با تمام غم هام دوستت دارم با تمام دردام دوستت دارم با این که نامردی

نمی بخشمت بی وفای من

ولی یادت باشه اگه روزی هزاربار‌بمیرم زنده شم با تمام وسعت ویرانیم دوستت دارم