شعر عاشقانه دوستت داشتن,دوستت دارم تا ابد,دوستت دارم تا همیشه عشقم,مالک قلبمی بی وفا

عکس دوستت دارم,عکس دوستت دارم تا ابد,دوستت دارم تا همیشه

  

دوستت دارم

با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند

و تمام هجاهای غمگینی

که به خاطر تو شعر می شود

دوستت دارم با صدای بلند

دوستت دارم با صدای آهسته

دوستت دارم با تمام خوبی بدی

دوستت دارم

و خواستن تو جنینی است در من

که نه سقط می شود

نه به دنیا می آید

http://t.me/ilovehyou

 

دوستت دارم عاشقتم تو مال منی نفسمی خیلی میخوامت  

«بی اجازه دوستت دارم» 

چشم ازتو 

 اشک ازمن

 

دل ازتو

 درد ازمن

 

قلب ازتو

 تپش از من

 

نفس ازتو

 مرگ اگر باشد انهم ازمن

http://t.me/ilovehyou

 

عکس دوستت دارم,دوستت دارم تا ابد,عاشقتم تا همیشه,خیلی دوستت دارم عشقم,نفسم به نفسات بنده 

میان هرنفسی که میکشم ،همهمه ای است

که ازهمه پنهان..

ازتو چه پنهان..

میان هرنفسی که می کشم توهستی...

که می کشم تورا،که میکشی مرا... 

دوست داشتن تو ؛ بی اجازه زیباست...

 http://t.me/ilovehyou

 

خیلی دوستت دارم,دوستت دارم تا ابد,عاشقتم تا همیشه,دوستت دارم عشقم,دوستت دارم نفسم عکس دوستت دارم,دوستت دارم تا ابد,عاشقتم تا همیشه,خیلی دوستت دارم عشقم,نفسم به نفسات بنده  

🍃

به قدری دوستت دارم که قدرش را نمی دانم

به تن چون روح می مانی، بمانی زنده می مانم

 

خیال است آنکه بی یادت زمانی بگذرد بر من

محال است آنکه از رویت زمانی رو بگردانم...

 

دل از دستم رها می شد اگر پایش نمی بستم 

ز شرمت دل نهان کردم که عیبم را بپوشانم 

 

بجز نام تو هر نامی، بجز راه تو هر راهی 

اگر گفتم غلط گفتم، اگر رفتم پشیمانم 

 

گهی یادت به سر دارم، گهی نامت به لب دارم 

دمی خاموش خاموشم، دمی دیگر خروشانم 

 

بلا تشبیه میگویم بدانی حال و روزم را 

که چون چشم تو بیمارم، که چون زلفت پریشانم 

 

به حکم حاکم چشمت بفرما اذن کارم را 

بلا را از نگاه تو بگیرم یا بگردانم❤️❤️❤️❤️

http://t.me/ilovehyou

 

خیلی دوستت دارم,دوستت دارم تا ابد,عاشقتم تا همیشه,دوستت دارم عشقم,دوستت دارم نفسم 

چه عاشقانه ای خواهد شد..

وقتی نگاه در نگاه تو

نفس در نفسهای تو

در آغوشی پر از عطر تن تو

آرام بگویی « دوستت دارم»

http://t.me/ilovehyou 

دوستت دارم تا ابد دوستت دارم تا همیشه مرا باور کن نازنینم تا ابدیت دوستت دارم عشقم

ratting1378.blogfa.com دوستت دارم تا ابد دوستت دارم تا همیشه

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ،

                                                                 حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ،

                                                                   دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ،

جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ،

                                    اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است! 

...

امشبم دوباره آومدم تا در اين صفحه ي سياه و غم گرفته چيزي بنويسم اما نمي دونم چي بنويسم براي کي بنويسم ؟

 

نمي دونم چرا سکوت اختيار کردن برم معنا و بوي عشق مي ده بوي ِ تو بويي که هرگز حس نکردم ثانيه ها از پس يکديگر مي گذرن و من نمي دونم که چرا منتظرم ؟

 

اي روياي شيرين من... اي آرزوي خفته ي من ...نمي دونم که چرا لحظه هاي شيرين زندگيم رو انتظارمي کشم... اما فقط مي دونم که اين لحظه ها را با نفس هام انتظار خواهم کشيد و با قطع نفس هام اين انتظار ها هم به پايان مي رسن ... اي روياي شيرين ِ فرداهاي دست نيافتنيِ من ... من تورو نفس مي کشم و عشق تو روهم با نفس هام دم و بازدم مي کنم... نمي دونم که چرا وقتي با زبان خودم برات مي نويسم هجوم اشک هام راه تنفس و استشمام عشقت را برام تنگ مي کنه اما مي دونم که اين اشک ها هم مخاطبي به غير از تو نداره ...

 

نمي دونم کي هستي و چي هستي ...و ندونستم از کجا اومدي و به کجا مي ري... اما تنها مي دونم که يکي از اقامت گاه هات خانه ي کوچيک و بي رياي قلب من بود نمي دونم به خواست خود قلب و روحت رو تواين کلبه ي بي نقش و نگار تهي از زندگي جا گذاشتي يا مثل هميشه درگير زندگي و روزمره گي بودي و حواس درگيرت اين کار را کرد... اما مي دونم و ايمان دارم که جايي که تو قلبت رو جا گذاشتي جايي مطمعنه و صاحب اين خونه از اين امانتي نگهداري خواهد کرد تا روزي صاحب اون رو پيدا کنه و آمانتش رو به اون باز گردونه هيچ نمي دونم چرا با اينکه مي دونم دگه ممکنه بر نگردي اما هنوز هم برات مي نويسم نمي دونم که اگر روزي بيايي تو رو خواهم بخشيد يا نه اما به خاطر امانت داري هم که شده من اين انتظار ها را باز استشمام مي کنم مي خوام بمانم... کجا نمي دونم موندنم دليل بر خود خواهي نيست... موندنم براي نگهداشتن ياديه که هر روز صبح با پيماني که بستم با يه تبسم زنده مي شه و هر شب با گريه ها و سيل اشک هام در بسترم به خواب مي ره يادي که نمي دونم از کدوم خاطر و کدوم تباره ولي براي زنده موندنم به اون نياز دارم يادي که شايد زنده نگه داشتنش گناهيه که به دوش مي کشم و نفس تنگي هام نيز شايد به دليل سنگينيه اين گناهه...

 

بهانه ي نفس کشيدن دنياي خاکيم ...مي دونم که نگه داشتن تو در قلبم چه درد ناکه اما اين روخوب مي دونم که فراموش کردنت درد ناکتره...

از خاطرات و گرمي دستات نمي گم چون هرگز آونها را لمس نکردم اما من امشب از يادي مي گم که نه تنها اون ياد را لمس کردم بلکه اون رو حس کردم و بار ها نوشيدم و قورت دادم براي نوش دارو يا مرحمي که براي زخمم باشه ...زخمي که تو شايد بر نهادنش سهم نداشتي اما گناهت هم کمتر از غريبه ها نبود اونهايي که زخم گذاشتند و تو مرحم را گرفتي ... زخمي که بي تو و مرحمت مدت هاست که خون ريزي مي کنه ...زخمي که تنها اميد مردن و زندگي دوباره ام به اونه، نه زيبا ترين شعر من از زخم هاي کهنه. سخن نمي گم چون ديگه به اونها عادت کردم از زخمي حرف ميزنم که نه تنها عميقه و راه نفس کشيدن را برام تنگ مي کنه بلکه با هر سوز و زخم زبوني خون رو تو رگهام منجمد مي کنه. دست هام بي جونه براي در آغوش کشيدنت،اما قلب زخميم هنوز هم مي تپه و تنها دليلش همين انتظاريه که توي سطر ها برات گفتم انتظار غريبي که خودم هم اون رو نمي شناسم نمي دونم چرا بين اين همه دوستان و آشنايان به ظاهر دلسوز اين ها رو براي تو مي نويسم باور کن نمي دونم شايد اين نوشتن تنها آرامشيه که با اون روح مهمونت در جسمم احساس رضايت مي کنه. اي معبود شب هاي دلبستگي و هاديه شب هاي سر درگمي. حالا نفس هام رو حبس کردم تابرا يه لحظه تو رو استشمام نکنم مي بيني چه سخته زندگي بدون تو يعني مرگ يعني راه بمبستي براي نفس هايي که بي بهونه هر ثانيه دم و باز دم مي شه پس چطور فراموشت کنم تو رفتي بي اينکه بدوني 'بي تو يه روز تو اين فاصله ها خواهم مرد' اصلا نمي دونم آيا تو کلبه ي تنهايي من را مي بيني يا نه ؟ آيا اصلا حرفاي نوشته شده روي ديوار دلم رو تو اين صفحات سياه مي خوني يا نه ؟

به حرمت دل بخون دلي که مدت هاست اينجا جا گذاشتي...شايد اين خوندنت تنها راهي باشه که يادم رو در خاطرت زنده نگاه داره ...

:) عشق  جدیت مبارک:)

من میمونم پای عهدم:)

آخرين تپش در قلبم تويي اي نازنينم آخرين اشك بر روي گونه هاي خيسم تو هستي.تو آخرين عشق در پيكر بي جانم هستي آخرين اميد در ميان همه ي نا اميديم هستي تو آخريني و من هنوز درابتداي راه تو .تو آخرين موج در درياي طوفاني و من هنوز بسان قايقي سر شكسته از امواج در ابتداي ساحل تو آخرين قله اي من هنوز تپه اي در ميان صحرايم آخرين ديدار تويي من هنوز در انتظار لحظه ي ديدار بي خوابم

 

 

دوستت دارم تا ابد,عاشقتم تا همیشه,خیلی دوستت دارم,تا ابد دوستت دارم,تا ابد صاحب قلبمی,خیلی بی وفایی دوستت دارم,اس ام اس دوستت دارم تا ابد,عاشقتم نازنینم,دوستت دارم بی وفا نامرد,خیلی دلم گرفته بی وفا,اس ام اس خیانت جدایی